۳۰
اردیبهشت
۱۴۰۳
شماره
۵۶۱۸
عناوین صفحه
در نوشتار قبل اشاره شد که مارپیچ دخیلان توسعه در شهر، زیستگاه قدرت عریان (همان شهر) را متحول کرده و بهتدریج صورت مولد قدرت را نمایان خواهد کرد. این تحول بهواسطه داشتن برنامهای منسجم و منعطف است که توسط این دخیلان (دانشگاه، بازار، مدیریت شهری و جامعه) تدوین گردیده و شهر دیگر سردرگم و بیهدف نیست؛ اما اشاره شد که از موانع اصلی تشکیل این مارپیچ دخیلان توسعه در شهر (علاوه بر موانع ساختاری و قانونی)، دو عامل «اندیشه» و «اعتماد» در بین هر چهار بعد این مارپیچ توسعه هستند که مهمترین موانع قلمداد میشوند. بهعبارتیدیگر در ابتدا با مانع ساختار ذهنی تصمیمگیران شهری (که با زبالهاندیشی چنین مشارکتی را نشدنی میدانند) و سپس مانع اعتماد (که بین هر یک از این ابعاد دخیلان وجود ندارد یا بهتر است بگویم نسبت به یکدیگر بیاعتمادند که از مهمترین آنها بیاعتمادی جامعه نسبت به مدیریت شهری است که در انواع پژوهشهای صورت گرفته در مقالات و رسالههای علمی به تائید رسیده است) مواجه هستیم، من این دو مانع را اصلیترین موانع تشکیل مارپیچ دخیلان توسعه در شهر میدانم چراکه تجربه نشان داده است که موانع ساختاری و قانونی بااراده جمعی قابلانعطاف هستند و نمونه آن را در تشکیل شوراهای اسلامی شهر در دهه 80، تشکیل شورایاریها و یا نهادهای مردمی (NGOs) مشاهده کردهایم.
حال سؤالی مطرح میگردد؛ چه باید کرد؟ با این دو مانع (زبالهاندیشی و اعتماد) چطور میتوان به توسعه حتی فکر کرد چه برسد به تحقق؟ پاسخ این سؤال در مطالعات عمیق جامعهشناختی و درک درست از پدیده مشارکت در ساختار و جامعه ما نهفته است و نیاز است که به سرنخها و روزنههای اعتماد در نظام اجتماعی خود بنگریم و روی آنها سرمایهگذاری کنیم. طبق پژوهشی که در مرکز رصد فرهنگی کشور صورت گرفته، مشخص شد که بیشترین اعتماد در سطح جامعه مربوط به فرهنگیان و معلمین است و جامعه بیشترین اعتماد را به قشر فرهنگیان و معلمین دارد؛ بنابراین این همان سرنخ کلیدی برای تشکیل مارپیچ دخیلان در توسعه شهر و مانعزدایی از آن است، میتوان از طریق این سرنخ، در ابتداییترین گام اتصال بین جامعه و دانشگاه را رقم زد و از این اتصال دیگر ابعاد دخیلان توسعه را نیز همانند زنجیر به هم مفصلبندی کرد. در ابتداییترین گام معتقد هستم باید دانشگاه به کارزار عملآمده و تمرکز مطالعاتی خود را به جامعه خود معطوف سازد. جبهه علمی ما امروز متأسفانه بیش از آنکه به کارزار عمل درزمینه هدف خود بپردازد گاه به مباحثی میپردازد که یا کیلومترها از زمینه و بافت خود فاصله دارد و یا اینکه اصلاً در میدان مطالعاتی جامعه خود نیستند و البته لازم به ذکر است که آن تعداد مطالعاتی هم که در میدان عمل و زمینه جامعه خود صورت میپذیرد متأسفانه با بیمهری تمام در مدیریت شهری، داخل بایگانی دانشگاهها خاک خواهد خورد. واقعاً چقدر تلخ و حیف که این سرمایه عظیم ما در دانشگاهها باوجوداین حجم از چالشها و بحرانها در شهر و مدیریت شهری در حال نابودی است و کسی حتی به آنها فکر هم نمیکند. بههرحال نقطه محرک تشکیل این مارپیچ دخیلان توسعه در شهر، ورود دانشگاه به کارزار عمل و تمرکز میدان مطالعاتی خود در این زمینه و بافت است، اما نکته مهمی در اینجا وجود دارد و آن این است که مطالعات دانشگاه بدون حمایت قانونی و مشروعیت در حوزه مدیریت شهری، توانایی تحقق در کارزار عمل را نخواهد داشت و قصه آن همان تعداد پایاننامههایی خواهد شد که امروز در بایگانی دانشگاهها در حال خاک خوردن هستند. برای این مانع ما به دموکراتیکترین بخش مدیریت شهری ارجاع میدهیم یعنی جایی که نمایندگان مردم به رأی مردم بر صندلیهای شورای اسلامی شهر نشسته و مسؤول تصمیمگیری برای شهر و مدیریت شهری هستند و منبع خوبی برای قدرتبخشی و مشروعیتبخشی به مطالعات دانشگاه و اتصال جامعه با دانشگاه و سپس مدیریت شهری بهحساب میآیند؛ اما این مهم نیز نکتهای دارد و آن این است که تصمیمگیران در شورای اسلامی شهر نیز با زبالهاندیشیهای ادوار گذشته، مطالعات دانشگاه را در بایگانی مرکز مطالعات و پژوهشهای شورای اسلامی شهر انبار نکنند و تنها فرق با گذشته، مکان خاک خوردن پایاننامهها باشد. بهعبارتیدیگر ما برای تحقق پژوهشها و مطالعات دانشگاه در کارزار عمل نیاز به طی کردن چند گام به شرح زیر است؛
اول: دانشگاه با اتصال به زمینه و جامعه، اولویتهاو نیازها، ظرفیتها،چالشها و بحران را بهخوبی شناسایی کند؛
دوم: مطالعات بهصورت جدی و میدانی صورت گرفته و پدیدهها به همراه مردم بهخوبی واکاوی شوند؛
سوم: در هر مرحله از نتیجه بهدستآمده در مطالعات، یک مکث پژوهشی داشته و نتایج در جلساتی با مردم و همچنین شورا پایش و چکشکاری شود تا در صورت نیاز سایر ابعاد دیده نشده در پژوهش و یا نقاط ضعف آن تقویت گردد.
چهارم: نتایج و خروجی نهایی قبل از مرحله پیشنهادها در ابتدا در جلساتی با مردم در میان گذاشته شود و سپس در صحن شورا ارائهشده و نظرات نهایی دریافت گردد.
پنجم: تمام سناریو در مرحله پیشنهادها با همکاری مردم و تصمیمگیران شهری گامبهگام پیش رفته و در هر گام نامهها و دستورات جلسه مکتوب گردیده تا برای تحقق بخشی به پیشنهادها مورداستفاده قرار گیرد.
ششم: شورای اسلامی شهر تضمین اجرایی آن را داده و با تمام توان در راستای اجرا و تحقق آن گام بردارد.
در این فرآیند اولین محرک تشکیل مارپیچ دخیلان توسعه در شهر، شکل میگیرد و بهتدریج با فروپاشی دو مانع اعتماد و زبالهاندیشی جا پای بازار نیز به این کارزار گشوده شده و دامنه کار وسیعتر میگردد. قطعاً در این فرآیند تمام آن آنتیژنهای هر کروموزوم (بخشهای هر یک از ابعاد دانشگاه، مدیریت شهری، بازار و جامعه) در این DNA بهتدریج دخیل در این توسعه خواهند شد و چالشها و بحرانهای ما پاسخهایی در مسیر توسعه دریافت خواهند کرد نه در مسیری ضدتوسعه و برنامه. بهطور مثال دیگر مدیریت شهری با یک بخش بازار یعنی صنعت ساختمان در حوزه درآمد فعال نخواهد بود تا با چالش درآمدهای ناپایدار مواجه شود بلکه با زنجیرهای از دیگر ابعاد بازار و صنایع آن چون صنعت توریسم، فناوری، حملونقل و غیره درگیر خواهد شد تا به درآمد پایدار برسد و پاسخ توسعهمحوری به این چالش دهد. ما امروز باید بهواسطه این مارپیچ تکتک بخشها را فعال کنیم و مدیریت شهری نیازمند این اقدام است، فعالسازی آنتیژنهای دخیلان توسعه در شهر...